شیرها و گوسفندها

متن مرتبط با «سکولاریسم» در سایت شیرها و گوسفندها نوشته شده است

سکولاریسم زورکی با ایجاد بحران های اقتصادی و روانی: از اسکندر تا دونالد ترامپ

  • نویسنده: پویا جفاکشنقاشی هلندی قدیمی از ونوس و آدونیس منسوب به قرن17یورگن هابرماس یکی از فیلسوفان طرفدار سکولاریسم بود که سفرهایی به ایران دوران اصلاحات داشت و اصلاحطلبان را در مسیر رواج سکولاریسم در ایران راهنمایی میکرد. با این حال، فقط چند سال بعد و در سال 2008 هابرماس در یک سخنرانی، فرارسیدن دوران پساسکولار را اعتراف کرد. بنا بر صحبت دکتر همایون همتی در گفتگو با شماره ی 31 مجله ی عصر اندیشه (آذرماه 1402: ص124) او «دو دلیل جامعه شناسی برای عدم کفایت سکولاریسم ارائه کرد: یکی این که اخلاق به دین به عنوان یک پشتوانه نیاز دارد و دیگر این که شکاف طبقاتی در میان شهروندان جوامع اروپایی به ویژه به خاطر مهاجرت های گسترده و رشد آمار مسلمانان در این جوامع، توجه به مسئله ی دین را الزام آور کرده است.» نظریه ی هابرماس را با نظریه ی چارلز تیلور درباره ی سکولاریسم قابل مقایسه میدانند. تیلور معتقد است فضای سکولار، فضایی است که در آن، دین یک آیتم در کنار آیتم های دیگر است و آدمیزاد میتواند بسته به شرایط، در وقتی خاص، دینی و در وقتی دیگر به صورت خنثی نسبت به دین و یا اصلا ضد دستورات دین عمل کند. اما فضای پساسکولار هابرماس، فضای ذهنی آدمی را نشان میدهد که دغدغه ی دینی دارد ولی به طور مرتب، در «سکولاریتی» ها یعنی موقعیت های سکولاری قرار میگیرد که در آنها به حالت بی دین یا ضد دین عمل میکند. درست به موازات اعلام تز جدید هابرماس، سکولاریسم که سابقا راهی برای فرار از خشونت دین تلقی میشد، روز به روز حالت خشن تر و مخاصمه جوتری به خود میگرفت و دیگر در مقابل دین بی طرف نبود، بلکه مستقیما ضد دین ظاهر میشد، چون هستی خود را از سوی دین در خطر میدید. سکولاریسم قبل از آن هم دو چهره داشت: 1-سکولاریسم ایجابی , ...ادامه مطلب

  • سکولاریسم و ماسک الهی سرمایه داری مادی گرا

  • نویسنده: پویا جفاکشیکی از قدیمی های آستانه ی اشرفیه، دیالوگی بین پدر و عمویش در زمان شاه سابق را جلو من به یاد می آورد. میگفت: «پدر من آدم کمسوادی بود. اما عمویم مرد اهل مطالعه ای بود. آن زمان، رایج بود که به کشور سوئیس میگفتند: soveis. عمویم به پدرم میگفت حتی پول صابونی که با آن، کف خیابان های soveisرا میشورند از ایران میرود آنجا. در این هنگام، آدم مدرنی که در صحنه حضور داشت، گفت: "سوویس، فرانسه، آلمان، انگلیس، امریکا و دیگر کشورهای اروپایی هرچقدر ما را بچاپند حق دارند. چون ما با نفس کشیدنمان هوای اینها را آلوده میکنیم. ما با نفس کثیفمان، حق هوای تمیز را از آنها میگیریم. بس که زبان نفهم و عقب افتاده ایم و احتمالا اینها در چاپیدن تمام آن کشورهای دیگری که ما دلمان برایشان میسوزد محقند. آنها هم به اندازه ی ما عقب افتاده اند. وگرنه اروپایی ها خدا نیستند که راحت روی اینها و ما سوار شده اند." کسی که این حرف را میزد از ایرانی بودن سرخورده بود چون در بعضی استان های ایران دیده بود که چطور مردم فقط بر سر یقین بی چون و چرایشان به ارباب محل و وردست های معممش، دانسته و نادانسته به خودشان صدمه میزنند و نمیفهمید چرا؟ یک مورد از یک قمی شنیده بود و بعدا در سال 1363 در یکی از روستاهای اطراف آستانه به چشم خود دید که چطور موقع برق کشی در محل، ملاها تمام تلاششان را میکنند که برق کشی انجام نشود ولی به محض تمام شدن برق کشی، خودشان از دیدن آن کیف میکنند و اصلا معلوم نیست از اول چرا برق کشی را دشمن دین شمرده اند؟»متاسفانه تعجب آن آقای بسیار مدرن کاملا به جا بود چون دعوای ما با تجدد بیش از این که به اصل دیانت برگردد باز هم به تقلید کورکورانه ی ما از دیانت غربی برگشته است. یعنی دعوای سکولاریسم و کلیسا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها